جا مونده های دیروز
سلام گل مامان.
دو روز بود رفته بودم خونه مامان جون از اونجایی که دایی حمید جون سربازه و خونه نیست نتشون قطع شده و منم میرم اونجا بهترین موقعس گوشی رو بذارم کنار.البته دایی حمید جون چند روزه اومده و مارو حسابیییی خوشحال کرده.
عزیز دل مامان دیروز 28 ام صفر بود صفر ماه سنگینیه و توش پر از مناسبتهای غمگینه و دیروز هم شهادت حضرت رسول (ص) و امام حسن مجتبی (ع) بود.مامانی خیلی به امام حسن مجتبی ارادت دارن ایشون کریم اهل بیت هستن و بسیار مظلوم و غریب.حضرت فاطمه علاقه عجیبی به امام حسن داشتند. السلام علیک یا حسن بن علی ایها المجتبی.حالا وقتی بزرگ بشی همه این چیزارو برات توضیح میدم مامانی و خوب اهل بیت رو میشناسی.
دیروز نذر نمک داشتم و بابایی زحمتشو کشید رفت و خرید و مامان جون برام پخشش کرد الهی زیر سایه اهل بیت تن شما و بابایی و خانواده هامون سالم باشه.
و دیشب شب یلدا هم بود شب یلدا برای ما ایرانی ها از شکوه خاصی بر خورداره و سعی میکنیم دور هم جمع بشیم و گل بگیم و گل بشنویم و خوراکی های خوشمزه بخوریم.شب یلدا طولانی ترین شب سال هست و شب اولین روز زمستون.اما دیشب چون شهادت بود و توی ماه صفر ما فقط میز چیدیم اونم بخاطر بابا جون که خیلی زحمت کشیده بودن و واسه نوه گلشون حلما خانوم کلی خوراکی خریده بودن.بابا جون دستتون درد نکنه