حلماحلما، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

حلما همه زندگیمون

هفته آخر و دیدن روی ماهت

1394/2/17 1:45
نویسنده : مامانی
245 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر قشنگم

مامانی الان دیگه یه دختر کامل و نازی

دلم گرفته بود گفتم بیام برات بنویسم شاید آروم بگیرم.امروز رفتم دکتر چکاپ هفتگی.دیگه صبر من و بابایی واسه دیدنت 

لبریز شده.انتظار خیلی سخته خیلییی.داشتم میگفتم خانم دکتر معاینه ام کرد و گفت که هنوز سرت تو لگنم نیومده و بهم تا دوشنبه هفته دیگه مهلت داد گفت تا دوشنبه صبر میکنیم اگه خانوم خانوما دنیا اومد که هیچی اگه نه باید صبح دوشنبه برم سونو و دوباره معاینه بشم تا ببینیم خدا چی میخواد اگه نشه طبیعی زایمان کنم سزارین میشم.مامانی من فقط نگران سلامتی خودتم و بس.مهم نیست من چه جوری زایمان کنم طبیعی یا سزارین.مهم اینه که شما رو صحیح و سالم بغلم بگیرم.

الانم ساعت یک ربع به دو شبه.بابایی خوابیده  اما من هنوز بیدارم.دلم آروم نمیگیره این چند روز واسم قدر یکسال طول میکشه.الانم داری برام سکسکه میکنی خوشگل خانوم.ماه نهم خیلی سخته خیلی.دردام روز بروز بیشتر میشه اما نمی دونم چرا شما نمیایی.

ان شا الله هر چی خیر و مصلحته همون پیش بیاد از فردا بیشتر میرم پیاده روی  تا بتونم راحتتر زایمان کنم.

حلمای گل مامان اینجا تو وبلاگت خیلی چیزا باید می نوشتم که نشد یا وقتش نبود یا حالم خوب نبود یا نت نداشتم خیلی چیزارم باید میگفتم که گفتم گل مامان.لذت مادرشدن حس قشنگی بود که شما دردونه  من بهم دادی و من حس شیرینشو تجربه کردم اما این وقتی کامل میشه که روی ماهتو ببینم.میدونم  همه مامان وقتی میخوان برن زایمان کنن یه حس عجیبی دارن یه حس شوقی که ترسم توشه نه ترس از زایمان ترس از اینکه وقتی نی نیشون دنیا میاد دیگه اونا نباشن که روی گل بچه شون رو ببینن و من چند هفته ایی هست که این حسو دارم.عشق مامان اگه شما اومدی و من نبودم دختر خوبی برای بابایی باش.اوایل به بابایی سخت میگذره بزرگ کردنت سخته عشق مامان اما خوب میگذره تو تمام این مدت اشک ریختم دلم برات تنگ میشه عشقم.برای شما برای بابایی برای خانوادم.اگه ام بودم که لذت یه عمر با شما بودن و بزرگ کردنت رو میبرم.سخته اما شیرین.

دختر قشنگم من باشم یا نباشم دعای خیر من همیشه بدرقه راهته.چشمای مامان همیشه دنبال تک تک قدماته.همیشه باهاتم .همه وجودم دار و ندارم سپردمت اول از همه به خدایی که همیشه بهمون لطف داشته و مراقبمون بوده.و دوم به بابایی که  محبتش بی دریغه و عاشقته.

واسه دیدن روی ماهت لحظه شماری میکنم.

دوستدار همیشگییییییی  تو مامان سمیرا

پسندها (1)

نظرات (0)